چگونه هیجان کودک را کنترل کنیم؟

من دکتر محمدحسن نادری هستم. متخصص روانشناسی کودک و دانش‌آموخته موسسه بین‌المللی ویلیام گلسر.

در سومین قسمت، به «آموزش کنترل هیجان در کودکان» بر اساس تئوری انتخاب می‌پردازم. البته که این آموزش‌ها می‌تواند برای نوجوانان و حتی بزرگ‌سالان هم استفاده شود.

ویدئو را تماشا کنید. این آموزش را با مثال برای شما شرح داده‌ام. 👇

هیجانات کودکان از کجا می‌آیند؟

داشتن دانش و آگاهی درباره احساسات و هیجانات کودک (و راههای کنترل هیجان) برای والدین الزامی است. چرا؟

هدایت هیجانات کودکان در مسیر درست منجر به موفقیت‌های عالی برای آنان در آینده می‌شود و برعکس، هدایت نادرست یا عدم توجه به هیجانات کودکان، احتمالاً عواقب بدی در آینده برای او به دنبال خواهد داشت.

اما این هیجانات از کجا می‌آیند؟ اگر در مورد تئوری انتخاب خوانده باشید، می‌دانید که رفتارهای ما (از جمله هیجانات ما) به یک ماشین با 4 چرخ، تشبیه شده است.

این 4 چرخ چه چیزهایی هستند؟

آقای ویلیام گلاسر، رفتار را شامل چهار بخش می‌داند که هر یک از آن‌ها یکی از چهار چرخ ماشین رفتار را تشکیل می‌دهند:

👈 فکر (مثل تحلیل کردن، استدلال کردن، خیال‌پردازی و…)

👈فیزیولوژی (مثل عرق ریختن، لرزش بدن، سردرد و …)

👈احساس (مثل غم، شادی، ناامیدی و …)

👈هیجانات کودکان هم نوعی احساس هستند که در نتیجه افکارشان به وجود می‌آید.

احساس خشم کودک، غم یا شادی کودک، ناامیدی یا دلخوری کودک همه و همه در نتیجه افکار اوست.

بنابراین یک راه عالی برای کنترل هیجان کودکان این است که بتوانیم افکار آن‌ها را به خوبی مدیریت کنیم و تلاش کنیم افکاری متعالی داشته باشند.

سایر نظریه‌های هیجانات

می‌توان منشأ هیجانات کودکان را از نظر تئوری‌های دیگری هم بررسی کرد. از جمله دسته‌های فیزیولوژیکی، عصب‌شناختی و شناختی.

⭐️ نظریه‌های فیزیولوژیکی می‌گویند پاسخ‌های درون بدن، مسئول ایجاد هیجان‌ها هستند.

⭐️ نظریه‌های عصب‌شناختی می‌گویند فعالیت درون مغز، منجر به پاسخ‌های هیجانی می‌شود.

⭐️ نظریه‌های شناختی می‌گویند که افکار و دیگر فعالیت‌های ذهنی، نقش اساسی در تشکیل هیجان‌ها دارند. (همان تئوری انتخاب)

چگونه هیجانات کودکان را کنترل کنیم؟

همان‌طور که در یک اتومبیل، چرخ‌های جلو تعیین می‌کنند که ماشین به کدام طرف حرکت کند، مطابق با نظریه تئوری انتخاب و ماشین رفتار هم دو چرخ عقب ماشین، تابعی از چرخ‌های جلو هستند.

بنابراین اگر می‌خواهیم احساسات مختلف کودکان از جمله هیجانات آن‌ها را کنترل کنیم، ابتدا باید بفهمیم چه افکاری باعث بروز این هیجانات (نظیر خشم، سرافکندگی، ناامیدی و غیره) شده است. و سپس به آموزش کنترل هیجانات به کودکان بپردازیم.

مثال: فرض کنید همیشه در خدمت بچه خودتان باشید. هرچه می‌گوید گوش کنید. هرچیزی می‌خواهد برایش فراهم کنید و بی چون و چرا خواسته‌هایش را بپذیرید، گویی شما تنها وظیفه‌تان سرویس‌دهی به بچه است، به مرور این «فکر» (چرخ جلو) در کودک شکل می‌گیرد که «همه باید در خدمت من باشند و خواسته‌هایم را برطرف کنند». اما به محض اینکه کودک در شرایطی قرار بگیرد که پدر و مادر خواسته‌اش را اجابت نکنند، احساس خشم یا مثلاً پوچی و ناکامی و از این قبیل احساسات در او شکل می‌گیرد.

بنابراین این «فکر» های اوست که منجر به بروز «هیجان» در او شده است. بنابراین بهترین راه، تغییر طرز فکر کودک و هدایت آن به مسیرهای درست و اصولی است.

در ویدئوی بالا برای شما دقیقاً شرح داده‌ام که باید چه کاری انجام دهید.

همه اتفاقات تحت کنترل ما نیستند!

نکته‌ای که باید به آن توجه کنیم این است که ما در مقابل موضوعاتی که تحت کنترل ما نیستند، نمی‌توانیم کاری کنیم. بسیاری از اوقات، اتفاقات تحت کنترل ما نیستند؛ اما باید تلاش کنیم با یادگیری «مربی‌گری هیجانات» تمام رفتارهایی که تحت کنترل ما هستند را به درستی بشناسیم و عمل کنیم.

وقتی مربی‌گری هیجانات را بلد باشیم، می‌توانیم به کودک آموزش دهیم که خودش، احساسات و افکار خودش را بشناسد و آن را کنترل کند؛ اما وقتی کودک نداند که باید چه کار کند، بادها می‌توانند او را به هر سمت و سویی هدایت کنند.

مربی‌گری هیجانات به ما می‌گوید: «کمک کنید بچه‌ها به راحتی هیجانات مختلف خودشان را مطرح کنند، سپس برای هیجانات آن‌ها نام‌گذاری کنید (مثل خشم و دلسردی و …) و اجازه بدهید بچه‌ها به صورت شفاف انواع هیجانات خودشان را بشناسند؛ و اینکه هیجانات بچه‌ها را به رسمیت بشناسید و برای آن‌ها ارزش قائل شوید. حتی اگر آن هیجان از نظر شما چیز قابل قبول یا معقولانه‌ای نباشد.»

مثال:
فرض کنید کودک شما وسیله‌ای که دست کودکی دیگر است را هرطور شده می‌خواهد و وقتی به دستش نمی‌آورد خشمگین می‌شود. از لحاظ منطقی، شما پیش خود می‌گویید آن وسیله مال آن کودک است و کودک من هیچ حقی ندارد. درست است! اما در مربی‌گری هیجانی ابتدا نباید به منطق توجه کنید. شما اول باید احساس خشم کودکتان را به رسمیت بشناسید. ابتدا تلاش کنید به بچه بفهمانید که هیجانش (خشمش) را می‌فهمید و درک می‌کنید؛ بنابراین در ابتدا سریعاً به دنبال راه‌حل نباشید. ابتدا درکش کنید و به او بفهمانید که خشمش را درک کرده‌اید. در مرحله بعد، با روش‌هایی به زودی به شما یاد خواهیم داد، می‌توانید مربیگری هیجانی را یاد بگیرید و برای کودکان و نوجوانان خود، به کار بگیرید.

لطفاً نظرتان را راجع به این ویدئو و این آموزش در قسمت کامنت ها بنویسید. به زودی کلی آموزش جذاب برای شما منتشر خواهم کرد.

درون گرایی و برون گرایی کودکان موضوع مهمی است.
شاید برای همه ما پیش آمده که دوست داشته باشیم فرزندمان از کارها و اتفاقات روزمره که برایش اتفاق می‌افتد برای ما تعریف کند و در این رابطه با هم ‌صحبت داشته باشیم.
در هفته‌ای که گذشت با سه نفر در رابطه با درون گرایی و برون گرایی کودکان صحبت کردم.
آنها می گفتند: «بچه من حرف نمی‌زند» و یا «وقتی از مدرسه به منزل می‌آید هر سؤالی از او داشته باشم با بله و یا نه جواب می‌دهد». یکی از مادران هم بیان می‌کرد که «خیلی دوست دارم با من حرف بزند، معلمش می‌گوید که من می دانم که پسر شما جواب این سؤال را می‌داند اما او جواب نمی‌دهد.»
با صحبت‌های این دوستان به این نتیجه رسیدم که تحقیق بیشتری روی این مسئله داشته باشم و مقاله‌ای تحت همین عنوان ( درون گرایی و برون گرایی کودکان) بنویسم.
پس بهتر است در مورد ویژگی‌های درون گرایی و برون گرایی کودکان مطالبی را به اشتراک بگذاریم.
اول اینکه بدانیم تقریباً جامعه انسانی متشکل از هر دو طیف (درون گراها و برونگراها) هستند. این دو گروه تقریباً طیف میانه‌ای هم دارند یعنی بعضی از افراد هم برون‌گرا هستند و هم درون‌گرا. فقط شاید در بعضی از زمینه‌ها گرایش بیشتری به یک طیف داشته باشند.

کودکان برون گرا چه خصوصیاتی دارند؟

اگر فرزند شما این ده ویژگی را داشت بدانید که یک فرد برونگراست.

  1. شاید بزرگ‌ترین مشخصه کودکان برون‌گرا، داشتن دوستان زیاد باشد. بچه های برونگرا به راحتی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند و هر جایی که باشند فوراً با دیگران دوست می‌شوند. آنها مثل یک دوست چندین ساله با هم رفتار می‌کنند. ما این بچه‌ها را زیاد در اطرافمان می‌بینیم که خیلی زود در یک جمع ارتباط می‌گیرند و شروع به حرف زدن می‌کنند و دامنه دوستی زیادی دارند.
  2. دومین ویژگی کودکان برون‌گرا این است که این کودکان ترسی از آدم‌های جدید، محل جدید، چیزهای جدید ندارند. آنها فوراً ارتباط می‌گیرند و به راحتی با دیگران تعامل می‌کنند.
  3. خجالتی نیستند. کودکان برون‌گرا خجالتی نیستند و خیلی زود با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند. هر جایی که باشند نیاز خودشان را رفع می‌کنند.
  4. تنهایی را دوست ندارند و دوست دارند در جمع باشند به هر صورتی تلاش می‌کنند که از تنهایی فرار کنند این کودکان احتیاج به تعامل اجتماعی دارند.
  5. دوست دارند مرکز توجه باشند. کودکان برون‌گرا همه تلاششان را می‌کنند تا بتوانند توجه دیگران را به خودشان جلب کنند. آنها هر چه در این امر موفق‌تر باشند بیشتر لذت می‌برند.
  6. همیشه دوست دارند در اول خط قرار بگیرند؛ و در هر کاری سعی می‌کنند مشارکت داشته باشند. مثلاً اگر بخواهیم که خریدی انجام دهیم فوراً می‌گویند: «من انجام می‌دهم.»
  7. عاشق ماجراجویی هستند. فقط کافی است که به یک مسئله شک کنند. دوست دارند بروند و علت و دلیل یک مسئله را کشف کنند و عاشق کارهای با جنب و جوش زیاد هستند.
  8. کودکان برون‌گرا خیلی زیاد صحبت می‌کنند و همیشه فکر می‌کنند که صحبتشان از دیگران مهم‌تر است. به همین خاطر صحبت همه را قطع می‌کنند. این کودکان حرف زیادی برای گفتن دارند و به همین خاطر حتی در کلاس درس هم‌صحبت معلم را قطع می‌کنند تا خودشان حرف بزنند.

کودکان برونگرا وقتی از مدرسه به منزل می‌رسند تازه شروع می‌کنند به حرف زدن درباره معلم و ناظم و دوست و همکلاسی. آنها گاهی حتی از دیوارهای حیاط مدرسه هم حرف برای گفتن دارند.
بعضی از مادران در این شرایط به آنها میگویند: «تو مگر مدرسه نرفته بودی؟ خسته نشدی؟».
واقعاً این کودکان خسته نیستند، بلکه انرژِی دارند برای حرف زدن دوباره.
9-کودکان برونگرا با صدای بلند صحبت می‌کنند. آنها می‌خواهند توجه همه را جلب کنند. ضمناً این کودکان به شدت تحریک پذیر هستند.

کودکان درون گرا چه خصوصیاتی دارند؟

با مقاله درون گرایی و برون گرایی کودکان همراه هستید.
ویژگی های اصلی کودکان برون گرا را شناختیم. حالا برخی از ویژگی های کودکان درون گرا را بررسی می کنیم.
بین 25 تا 40 درصد از کودکان را کودکان درون گرا تشکیل می‌دهند.

  1. -کودکان درون‌گرا انرژی‌شان را از تنهایی و خلوت خودشان می‌گیرند. این کودکان معمولاً ساکت‌تر و آرام‌تر هستند و دوست دارند زمان‌هایی را مختص به خودشان داشته باشند..باید توجه داشت که کودکان درون گرا لزوماً افسرده و غمگین یا ضد اجتماع نیستند، بلکه کودکانی هستند که از تنهایی خود لذت بیشتری می برند..همان‌طور که کودک برون‌گرا با صحبت کردن و ارتباط با دیگران انرژی می‌گیرد، کودک درون‌گرا هم با خلوت و تنهایی خود انرژی از دست رفته خود را باز می یابد. در اینجا ما به عنوان پدر و مادر وظیفه داریم که تلاش کنیم فرزندمان زمان‌هایی اختصاصی برای خودش داشته باشد.
  2. کودکان درون‌گرا کم حرف هستند
  3. این کودکان تن صدای پایینی دارند
  4. دامنه دوستی‌شان یک تا سه نفر است
  5. کودکان درون‌گرا علایق محدودی دارند
  6. و نکته مهم این است که کودکان درون‌گرا سخت با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند.

کودکان درون گرا لزوماً افسرده و غمگین یا ضد اجتماع نیستند، بلکه کودکانی هستند که از تنهایی خود لذت بیشتری می برند.
ما به عنوان پدر و مادر باید به این نکته توجه داشته باشیم که هرگز به کودکی که این ویژگی‌ها را دارد، برچسب خجالتی نزنیم. اگر این برچسب را به کودکمان زدیم، باورش می‌شود که خجالتی است و اضطراب و نگرانی که معمولاً از حضور در جمع دارند را صفتی مشخص و ثابت می‌پذیرد و تلاشی برای کنترل آن نمی‌کند.
یک نکته مهم را فراموش نکنید
نکته بسیار مهم این است که واژه «خجالتی» کلمه‌ای منفی در جامعه ماست و ما باید سعی کنیم کودکان کمرو را سرزنش نکنیم. درست است کودک شما احتمالا این ویژگی را دارد، اما با حمایت و آموزش مهارت‌های ارتباطی می‌توانیم کاری کنیم که این ویژگی‌ها بهبود پیدا کند و یا حتی در جهت مثبت تقویت شود.
اگرکودک شما خیلی کم سن است و اثرات تردید اجتماعی را در او مشاهده می‌کنید، می‌توانید خیلی زودتر به کودکمان مهارت‌های ارتباطی را آموزش دهید. مثل احوال پرسی با دیگران به روشی دوستانه.
یا مثلاً به کودکتان یاد دهید که در حضور دوستان و آشنایان درگوشی صحبت کردن چندان مناسب نیست و حتماً باید در مورد نیازهایش صحبت کند.
سعی کنید در جمع‌های خانوادگی از خانواده‌هایی که کودک هم سن و سال نزدیک به کودک شما دارند هم دعوت کنید تا کودک شما تعامل بیشتری با کودکان دیگر داشته باشد. اما یادمان باشد کودکتان را مجبور به ارتباط با کودکان دیگر نکنید.

رازهای کودکان درون گرا و راهکارهایی برای حمایت از آنها

راهکارهای زیر به شما کمک می کند تا بیشتر از کودکان درنگرا سر دربیاورید و به تعامل بهتری با آنها داشته باشید.

1- کودکان درون‌گرا در ارتباط برقرار کردن به روش خودشان کار می‌کنند. این کودکان دایره دوستی‌شان محدود است و معمولاً زمانی را به کارهای انفرادی مثل کتاب خواندن یا نقاشی یا بازی‌های کامپیوتری می‌پردازند. این کودکان دوست دارند در فضایی دربسته‌ باشند. با وجود محدودیت تعداد دوستی ها، آنها با دوستانشان تعامل بیشتری دارند یعنی در حفظ دوستی‌شان خیلی قوی‌تر هستند.
معمولاً دوستی این کودکان عمیق‌تر و ماندگارتر است. وقتی با این کودکان در مورد دوستانشان صحبت می‌کنید می‌گویند از کودکستان با هم هستیم یا دریک مهد با هم آشنا شدیم.
2- 2ـ این کودکان وقتی از مدرسه به خانه می‌آیند دوست دارند تنها باشند. آنها دوست دارند به اتاقشان بروند. این کودکان معمولاً وقتی از مدرسه می‌آیند دوست ندارند به خرید بروند و هرچه سریع‌تر دوست دارند که به خانه برسند و استراحت کنند تا انرژی بازرفته را برگردانند. ما به عنوان پدر و مادر باید شرایط را به گونه‌ای فراهم کنیم که کودک ما وقتی به خانه می‌رسد زمانی را به خودش اختصاص دهد. اجازه دهیم پس از استراحت به نزد ما بیاید. در این زمان حس بهتری دارند.
3-اغلب کودکان درون‌گرا وقتی از مدرسه به خانه برمی‌گردند، دوست ندارند در مورد اتفاقات درون مدرسه توضیحی بدهند. اگر از این کودکان سؤال کنید: «چه خبر؟»، می‌گویند: «خبری نبود»! یعنی با یک کلمه صحبت را خاتمه می‌دهند.
در این‌گونه مواقع راهکاری را که روانشناسان پیشنهاد می‌کنند این است که باید تایمی را به این کودکان استراحت بدهیم. اجازه دهیم در خلوت و تنهایی خود قرار بگیرند تا انرژی از دست رفته به این کودکان بازگردد
بهتر است وقتی که خودشان سرحال شدند از آن‌ها سوالاتی بپرسید. سعی کنید سؤالات باز بپرسید. سوا لاتی که احتیاج به حرف زدن بیشتری داشته باشد. مثلاً بپرسید: «امروز معلم تاریخ چه آموزشی داد؟ می توانی برای من بیشتر توضیح بدهی که من هم یاد بگیرم؟». یا می‌توانید بپرسید: «دوستت دیروز به نظر سرحال نبود. آیا حال او بهتر شده؟ چه مشکلی برایش پیش آمده بود؟
کودکان درون‌گرا معمولاً از حرف زدن طفره می‌روند. بنابراین خوب است با همین راهکارهای موچک، از آنها بخواهید بیشتر حرف بزنند.
4-ارتباط برقرار کردن با افراد جدید برای کودکان درون گرا سخت است؛ اما پدر و مادرها باید شرایط برقراری ارتباط را برایشان ایجاد کنند. به همین منظور باید توجه کنید زمانی که در جای جدیدی هستید و کودک دیگری هم در محل حضور دارد می‌توانید بگویید: «می دانم که بازی کردن با این کودک جدید برایت سخت است، اما مثلاً علی خیلی دوست دارد با تو ماشین بازی کند. فکر کنم بد نباشد توهم ساعتی با او بازی کنی؟ نظرت چیست؟
5-کودکان درون‌گرا معمولاً از مواجه با افراد غریبه یا مکان های جدید واهمه دارند. برای همین بهتر است برای ارتباط موثرتر، سعی کنید قبل از دیگران به مهمانی بروید و در محل چدید حضور داشته باشید تا کودک خیلی راحت‌تر با کسانی که بعد از شما می‌رسند ارتباط بگیرد.
6-به این کودکان باید مهارت‌های ارتباطی مثل احوال پرسی کردن با افراد غریبه و همچنین صحبت کردن در جمع را آرام‌آرام آموزش دهید. توجه داشته باشید که با این کودکان به نحوی صحبت کنید و تشویقشان کنید. به آنها بگویید: «من به تو افتخار می کنم که این‌قدر کارت را خوب انجام می دهی!
7-اگر دیدید که فرزندتان بدون اینکه خودش را از جمعی کنار می‌کشد، با کودکان دیگر ارتباط برقرار کرد، کارش را تحسین کنید و به کودکتان بگویید که تلاشش را دیده‌اید و چقدر خوشحال شدید از اینکه این صحنه را مشاهده کردید.
8-این کودکان کمتر تحت تأثیر جمع قرار می‌گیرند. آنها بیشتر دوست دارند روی ارزش‌های خود پایبند باشند و به تصمیم جمع توجه نمی‌کنند.
9-کودکان درون‌گرا معمولاً در کلاس درس تمایلی به پاسخ دادن به سؤالات ندارند. یعنی اگر سرکلاس معلم سؤالی بپرسد پاسخ نمی‌دهد. حتی معمولاً این کودکان پاسخ سؤال را هم می‌دانند اما دستشان را بلند نمی‌کنند. احتمالاً در منزل برای شما تعریف می‌کنند که جواب را می‌دانستم اما رویم نشد که پاسخ بدهم. در این مواقع صحبت کودکتان را تأیید کنید و از تجربیاتی که خودتان هم در این زمینه داشتید صحبت کنید. به او بگویید که شما هم همینطور بودید.
10-برای اینکه فرزندتان ارتباط بهتر اجتماعی داشته باشد، حواستان باشد به او آموزش دهید که سه مهارت به او کمک می‌کند که در هر جمعی راحت‌تر ارتباط برقرار کند..
این سه مهارت این هاست:

  • لبخند
  • ارتباط چشمی
  • صاف و قرص و محکم راه رفتن

این‌ها نکاتی است که به اعتماد به نفس کودک شما کمک می‌کند.

صحبت پایانی
هرچه کودک را بیشتر بشناسید، متوجه می شوید که چگونه مهارت های ارتباطی او را بهبود ببخشید.
یادتان باشد همه مهارت های راتباطی قابل رشد است، اما هرگز تلاش نکنید کودک درون‌گرا را به یک کودک برون گرا تبدیل کنید.
فقط سعی کنید مهارت های ارتباطی او را تقویت کنید.
اتفاقاً دانشمندان و نویسندگان و مشاهیر زیادی هستند که درون‌گرا بودند و خدمات بزرگی به بشریت کردند. این هم نام تعدادی از آنها:
ماهاتما گاندی رهبر معنوی و سیاسی کشور هند
سر ایزاک نیوتون فیزیکدان کاشف جاذبه
لبرت انیشتن پایه گذار تئوری نسبیت

7 مهارت که یادگیری آنها تا سال 2050 برای بچه‌ها ضروری می‌شوند

زندگی روز به روز غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر می‌شود. از نوسانات سیاسی عجیب تا شیوع بیماری‌ها، از تغییرات گسترده جهانی شدن تا دگرگونی های آب و هوایی و اتفاقات گوناگون دیگر…!

اینطور به نظر می‌رسد که برای نسل‌های آینده، اوضاع جهان دارد بدتر می‌شود. اما به راستی اینگونه نیست. اگر و تنها اگر برای آن آماده شویم و تا جای ممکن بتوانیم دوراندیش و آینده نگر باشیم.

اگر بپذیریم که نقش آموزش این است که فرزندانمان را با بهترین درک، مهارت‌ها و ارزش‌های خود برای یک زندگی مرفه و شاد مجهز کنیم، ضروری است از مهارت هایی که آنها برای آینده نیاز دارند، پرده برداری کنیم.

مدت‌های طولانی است که ما، مهارت‌ها و موضوعاتی که همیشه باور داشتیم منجر به موفقیت فرزندانمان می‌شود را جشن گرفتیم. این موضوعات اغلب شامل ریاضی و علوم طبیعی می‌شدند. مهارت‌هایی که می‌توانند ظرف چندسال کاملاً دگرگون شده و طبیعتاً آموزش‌های پیشین، بیهوده و غیرقابل استفاده شوند.

در سال‌های اخیر، ما ریاضیات، خواندن و نوشتن و علوم پایه دیگر را به عنوان بلوک‌های سازنده برای بقا در نظر گرفته‌ایم. با این حال، این ارزش در طول سال‌های آینده کم ارزش‌تر می‌شود. چون فناوری به قدری پیشرفت کرده و خواهد کرد که خودش همه کارها و محاسبات را انجام می‌دهد.

من فکر می‌کنم «دنیای تغییر» به این معنی است که ما باید بچه‌ها را به روش کاملا متفاوتی آماده کنیم. کودکانی که اکنون به دنیا می‌آیند در سال 2050، سی ساله خواهند شد و نسل محوری جهان را شکل خواهند داد.

سی سال دیگر اینکه کودک شما حتماً به یک پزشک یا وکیل خبره تبدیل شود، دیگر اهمیتی نخواهد داشت. بنابراین باید ببینیم چه مهارت‌هایی برای آن‌ها ضروری خواهد بود. اگرچه بازهم تاکید می‌کنم این پیش‌بینی‌ها قطعی نیست و ممکن است در آینده مهارت‌های دیگری ضروری‌تر شوند.

نکته مهم: این بحث‌ها گسترده است و نیاز به آموزش های عمیق دارد. در این مقاله سرفصل‌ها را آورده‌ایم که صرفاً با مهارت‌های ضروری که در آینده اهمیت فراوانی پیدا می‌کنند آشنا شوید. در اینجا هدف تنها تاکید بر اهمیت این مهارت‌هاست

.

مهارت اول: تفکر انتقادی و حل مسئله

(به انگلیسی: Critical thinking and problem-solving)

مدارس باید به بچه‌ها یاد بدهند که سوالاتی بپرسند و برای خودشان فکر کنند. نه تنها آن‌ها مجبورند «سوال» بپرسند، آن‌ها باید یاد بگیرند که «سوالات درستی» بپرسند، تا به عمق چیزها دست پیدا کنند.

کامپیوترها تا سال 2050، همه کارها را انجام خواهند داد. اما ما هنوز نیاز داریم به کامپیوتر بگوییم که چه مساله‌ای را حل کند و چه سوالاتی را پاسخ بدهد.

تفکر انتقادی، خود، گونه‌ای از حل مسئله است.

.

مهارت دوم: چابکی و سازگاری

(به انگلیسی: Agility and adaptability)

کودکان نیاز به یادگیری مداوم دارند تا در محیطِ به سرعت در حال حرکت، برنامه‌های جدید و ابزار را ثبت کنند، و در زندگی کاری، کودکان ما باید قادر به تطبیق‌پذیری با آن‌ها باشند، آن را امتحان کنند و حتی به سرعت آن را بهبود بخشند. در آینده، صنایع جدید و فرصت‌های جدید وجود خواهند داشت، و هرچه بچه‌های ما بهتر بتوانند سازگاری داشته باشند، نقش مهم‌تری خواهند داشت.

به علاوه در دنیای تغییرات، تطبیق پذیری و همچنین اجایل بودن، اصل بسیار مهمی است.

این مقاله را بخوانید: چطور با تغییرات سازگار شویم؟

.

مهارت سوم: ابتکار و کارآفرینی

(به انگلیسی: Initiative and entrepreneurialism)

در آینده معیار سنجش و ارزیابی افراد برای اشتغال، میزان ابتکار و کارآفرینی آنهاست. اما متاسفانه آنچه مدارس امروز ما به آن می‌پردازد؛ تأکید بیش از حد به تدریس برای پشت‌سر گذاشتن آزمون‌های استاندارد است؛ که البته حس ابتکار دانش‌آموزان را دچار مشکل می کند.

در کنار مهارت ابتکار، بچه‌ها باید مهارت‌های کارآفرینی را یاد بگیرند. در آینده، جهانی‌شدن، بحران‌های اقتصادی، کاهش درآمد، سرعت بالای تکنولوژی و بازارهای اشتغال پویا از ویژگی‌های غیرقابل انکار جهان خواهند شد. مدل سنتیِ داشتن یک مدرک دانشگاهی و یافتن شغلی پایدار و طی کردن پله‌های ترقی در آینده، دیگر قدیمی خواهد شد!

.

مهارت چهارم: ارتباطات

(به انگلیسی: Relationships)

مهم نیست که نسل‌های آینده چه نوع دوربین‌های با کیفیت اختراع کنند، چه مسائل سخت علمی‌ای را حل کنند یا چند عنصر به جدول تناوبی اضافه کنند. بدون ارتباطات، تمام این کارها بی فایده است! آموزش برای آینده باید بر روی راه‌هایی برای تضمین روابط پایدار، قابل‌اعتماد و انسانی متمرکز شود.

در محیط فعلی که پیام‌های متنی جایگزین تماس‌های تلفنی می‌شود، ایمیل جایگزین جلسات می‌شود، و در جایی که نسل‌های کنونی به شدت به تلفن همراه و فضای مجاری وابسته‌اند، ما باید یاد بگیریم که چطور خوب گوش کنیم، چطور دوباره صحبت کنیم.

در محیطی که بیشتر افراد می‌توانند از راه دور کار کنند و تنها از طریق ابزارها ارتباط برقرار کنند، مهارت‌های قدیمی مانند زبان بدنی اهمیتشان را کم کم از دست می‌دهند. به کودکان خود آموزش دهید تا ایده‌ها و عواطف خود را به روشنی بیان کنند و در ارتباط صحیح و سالم با دیگران حرفه‌ای شوند.

نقش زبان هم به درستی معلوم نیست. اما در حالی که آموزش زبان مادری همچنان حیاتی باقی خواهد ماند، اینکه کودکان ما بتوانند به پرشمارترین زبان‌های روز دنیا مثل انگلیسی هم مسلط باشند، مهم است.

مرتبط: فیلم سمینار رایگان جعبه ابزار ساخت ارتباطات فوق حرفه ای

.

مهارت پنجم: کنجکاوی و تخیل

(به انگلیسی: Curiosity and imagination)

کنجکاوی، عاملی است که افراد بزرگسال و کودکان را تشویق به یادگیری مطالب جدید می‌کند. پرورش این حس از سنین کودکی در بچه‌‌ها اهمیت زیادی دارد.

راه‌های زیادی برای تقویت حس کنجکاوی کودکان و همچنین تخیل آن‌ها وجود دارد. از جمله ساده‌ترین روش‌ها، خواندن داستان‌های تخیلی شبانه برای آنهاست. برخلاف تصور عموم، هرچه داستان تخیلی‌تر و فانتزی‌تر باشد، برای کودکان مفیدتر است. این باعث می‌شود حس تخیل و همچنین کنجکاوی آنها بالا برود.

.

مهارت ششم: خلاقیت

(به انگلیسی: Creativity)

خلاقیت کودکان نقش مهمی در آینده آنها خواهد داشت. کودکان خلاق راه حل های جدید برای مشکلات پیش رو پیدا می‌کنند. توجه داشته باشید استعداد تنها بخشی کوچک از خلاقیت است و تمرین، نظم‌بخشی و پرورش این استعداد، از اهمیت بیشتری برخوردار است. هر چه محیط زندگی کودک از تنوع بیشتری برخوردار باشد، امکان رشد خلاقیت در او بیشتر است. قطعاً پرورش خلاقیت کودکان برای شما مهم است.

راه‌های پرورش خلاقیت درکودکان را حتماً جستجو کنید (از جمله مهم‌ترین‌هایش، بازی، نقاشی و موسیقی است!) و برنامه‌ای منظم برای بهبود خلاقیت آن‌ها بریزید. این کار را باید خودتان انجام دهید چون معمولاً پرورش خلاقیت در مدارس نادیده گرفته می‌شود و مدارس به جای خلاق‌تر کردن بچه‌ها، با گیر انداختن آن ها در چارچوب های سنتی و بسته، خلاقیت‌شان را می‌کشد…!

مرتبط: 10 راهکار برای افزایش خلاقیت در کودکان

.

مهارت هفتم: هم احساسی (همدلی)

(به انگلیسی: Empathy)

همدلی یا هم‌احساسی یعنی درک احساس و فهم تجربه حسی دیگران با توانایی دید از نگاه آن‌ها و قراردادن خود در جایگاه آن‌ها.

به بیان دیگر همدلی به معنای درک دنیای شخصی طرف مقابل است انگار که دنیای خودتان است.

شاید اکنون مهارت چندان مهمی به شمار نیاید اما در آینده نقش مهمی پیدا خواهد کرد. همانطور که دنیل پینک در کتاب «ذهن کامل نو»، مهارت همدلی را یکی از مهارت‌های پایه برای موفقیت در دوران معاصر و آینده می‌داند.